یه روزها و برنامه هایی هست توی زندگیمون که خواسته و ناخواسته باید ازش رد بشیم تا یه روز بزگتر شیم و یه پله بالاتر بریم برای زندگي، یه روزهایی که حسش و خاطرش میره میشینه دقیقن تو نقطه ی حساس ذهن و گوشه عمیقی از قلب یه مامان که فراموش نخواهد شد برای ابد... لحظه ای که دکتر نیک نفس تو رو گذاشت تو آغوش من و تو شروع کردی به مکیدن برای زندگی بی تردید قشنگترین و لذت بخشترین و پرمعناترین لحظه زندگی گره خورده در هم که هیچ نیرویی توان باز کردنش از هم رو نداشت لحظه ی عاشقانه ای بین من و تو ، بین ما. تو شیر می خوردی و من هورمون عشق ساطع می کردم، تو شیر می خوردی و من با عشق نوازش می شدم، تو شیر می خوردی و من لحظه لحظه مادرانه...